معنی فارسی bone-lazy

B2

تنبل به حدی که حتی حرکت کم‌تری از معمول هم انجام نمی‌دهد.

Extremely lazy; unwilling to put in any effort.

example
معنی(example):

او آنقدر تنبل بود که حتی از کاناپه بلند نمی‌شد.

مثال:

He was so bone-lazy that he wouldn't even get off the couch.

معنی(example):

تنبلی می‌تواند در طول زمان به مشکلات سلامتی منجر شود.

مثال:

Being bone-lazy can lead to health problems over time.

معنی فارسی کلمه bone-lazy

: معنی bone-lazy به فارسی

تنبل به حدی که حتی حرکت کم‌تری از معمول هم انجام نمی‌دهد.