معنی فارسی boneache
B1درد یا ناراحتی در استخوانها که معمولاً به دلیل فعالیت یا آسیب ایجاد میشود.
Pain or discomfort in the bones, usually caused by exertion or injury.
- NOUN
example
معنی(example):
او بعد از پیادهروی طولانی درد استخوانی را احساس کرد.
مثال:
She felt a boneache after the long hike.
معنی(example):
درد استخوانیاش خواب را در شب برای او دشوار کرده بود.
مثال:
His boneache made it hard to sleep at night.
معنی فارسی کلمه boneache
:
درد یا ناراحتی در استخوانها که معمولاً به دلیل فعالیت یا آسیب ایجاد میشود.