معنی فارسی bonneting

B1

عمل قرار دادن کلاهک بر روی خودرو برای محافظت از آن در برابر عوامل خارجی.

The act of covering a vehicle with a hood or protective cover.

example
معنی(example):

او در حال گذاشتن کلاهک بر روی ماشین بود تا از آفتاب محافظت کند.

مثال:

He was bonneting the car to protect it from the sun.

معنی(example):

کلاهک گذاشتن برای حفظ وضعیت وسیله نقلیه مهم است.

مثال:

Bonneting is important for maintaining the vehicle's condition.

معنی فارسی کلمه bonneting

: معنی bonneting به فارسی

عمل قرار دادن کلاهک بر روی خودرو برای محافظت از آن در برابر عوامل خارجی.