معنی فارسی boonless

B1

بدون نعمت یا مزیت، به ویژه به معنای عدم داشتن فایده یا سود.

Lacking benefits or advantages; devoid of boon.

example
معنی(example):

زندگی او بعد از اینکه دوستش رفت، بی‌برکت به نظر می‌رسید.

مثال:

His life felt boonless after his friend moved away.

معنی(example):

وضعیت بی‌برکت این منطقه منجر به مشکلات زیادی شد.

مثال:

The boonless state of the region led to many difficulties.

معنی فارسی کلمه boonless

: معنی boonless به فارسی

بدون نعمت یا مزیت، به ویژه به معنای عدم داشتن فایده یا سود.