معنی فارسی borning

B1

به دنیا آمدن، دوره‌ای که موجود زنده از آن به حیات می‌آید.

The act or process of being born.

example
معنی(example):

این حیوان در بهار به دنیا می‌آمد.

مثال:

The animal was borning in the spring.

معنی(example):

به دنیا آمدن اغلب برای توصیف فرایند تولد استفاده می‌شود.

مثال:

Borning is often used to describe the process of being born.

معنی فارسی کلمه borning

: معنی borning به فارسی

به دنیا آمدن، دوره‌ای که موجود زنده از آن به حیات می‌آید.