معنی فارسی bosomed
B1باسوم به ویژگیهایی اشاره دارد که معمولاً به منحنیها و شکلهای عریض و بزرگ مرتبط است.
Describing something that has a rounded and full body or shape.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت با تنهای وسیع در یک روز داغ سایه ایجاد کرد.
مثال:
The bosomed tree provided shade on a hot day.
معنی(example):
فرم پربازوی تپه ملایم و دعوتکننده بود.
مثال:
The bosomed shape of the hill was gentle and inviting.
معنی فارسی کلمه bosomed
:
باسوم به ویژگیهایی اشاره دارد که معمولاً به منحنیها و شکلهای عریض و بزرگ مرتبط است.