معنی فارسی bottomlessly

B1

بدون انتها، به معنای عدم وجود عمق و پایان.

In a manner that suggests infinite depth or extent.

example
معنی(example):

او به طرز بی‌پایانی در اعماق افکارش فرو رفت.

مثال:

She fell bottomlessly into the depths of her thoughts.

معنی(example):

به نظر می‌رسید اقیانوس به طرز بی‌پایانی عمیق است.

مثال:

The ocean seemed bottomlessly deep.

معنی فارسی کلمه bottomlessly

: معنی bottomlessly به فارسی

بدون انتها، به معنای عدم وجود عمق و پایان.