معنی فارسی bottomlessness
B1تعریف که به معنای نداشتن انتها و عمق به کار میرود.
The quality of being infinite in depth or extent.
- NOUN
example
معنی(example):
عمق بیپایان چاله حیرتانگیز بود.
مثال:
The bottomlessness of the pit was astonishing.
معنی(example):
او عمق بیپایان غمش را احساس کرد.
مثال:
She felt the bottomlessness of her sorrow.
معنی فارسی کلمه bottomlessness
:
تعریف که به معنای نداشتن انتها و عمق به کار میرود.