معنی فارسی bouch

B1

فعل به معنی مسدود کردن یا بسته شدن یک محفظه.

To block or stop, often referring to sealing a container.

example
معنی(example):

برای بوش کردن بطری، باید درپوش را به پایین فشار دهید.

مثال:

To bouch the bottle, you need to press the cork down.

معنی(example):

او توانست بدون ریختن شراب را بوش کند.

مثال:

He managed to bouch the wine without spilling it.

معنی فارسی کلمه bouch

: معنی bouch به فارسی

فعل به معنی مسدود کردن یا بسته شدن یک محفظه.