معنی فارسی bowk
B1کمان، وسیلهای برای تیراندازی که معمولاً همراه با پیکان استفاده میشود.
A curved weapon used for shooting arrows, made of a flexible material.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک کمان قدیمی در اتاق زیر شیروانی مادربزرگش پیدا کرد.
مثال:
She found an old bowk in her grandmother's attic.
معنی(example):
این کمان از چوب با کیفیت ساخته شده و به زیبایی نقاشی شده است.
مثال:
The bowk was crafted from fine wood and beautifully painted.
معنی فارسی کلمه bowk
:
کمان، وسیلهای برای تیراندازی که معمولاً همراه با پیکان استفاده میشود.