معنی فارسی bowlegged
B1صفتی مربوط به افرادی که پاهایشان به شکل کمان میباشد.
Having legs that curve outward at the knees, as seen in some individuals.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having a bowleg
example
معنی(example):
کودک با پاهای کماندار به دنیا آمد، مثل پدرش.
مثال:
The child was born bowlegged, like his father.
معنی(example):
افراد کماندار ممکن است سبک راه رفتن متفاوتی داشته باشند.
مثال:
Bowlegged people may have unique walking styles.
معنی فارسی کلمه bowlegged
:
صفتی مربوط به افرادی که پاهایشان به شکل کمان میباشد.