معنی فارسی bowsing

B1

بستن یا پیچیدن هدیه یا اشیاء در کاغذ یا مواد دیگر به منظور ارائه به کسی.

To wrap or bind something for presentation or gift-giving.

example
معنی(example):

او در حال بستن هدیه‌ای که در کاغذ رنگی پیچیده شده است، است.

مثال:

He is bowsing a gift wrapped in colorful paper.

معنی(example):

او او را در حال بستن هدیه‌ای زیر درخت دید.

مثال:

She saw him bowsing the present under the tree.

معنی فارسی کلمه bowsing

: معنی bowsing به فارسی

بستن یا پیچیدن هدیه یا اشیاء در کاغذ یا مواد دیگر به منظور ارائه به کسی.