معنی فارسی bowwoman
B1زنی که به تیراندازی با کمان میپردازد.
A woman who engages in archery.
- NOUN
example
معنی(example):
بوم بوسای تیرانداز به راحتی مسابقه تیراندازی را برد.
مثال:
The bowwoman won the archery competition easily.
معنی(example):
او سخت تمرین کرد تا به یک تیرانداز ماهر تبدیل شود.
مثال:
She trained hard to become a skilled bowwoman.
معنی فارسی کلمه bowwoman
:
زنی که به تیراندازی با کمان میپردازد.