معنی فارسی brûlée
C1کرم بروله، دسر فرانسوی با لایه‌ای از شکر کاراملی شده در بالای آن.
A French dessert consisting of a rich custard base topped with a layer of hardened caramelized sugar.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To create a sugary crust (on food), using a chef's torch.
noun
معنی(noun):
A dessert of custard, covered by a brittle layer of browned sugar.
example
معنی(example):
دسر یک کرم بروله خوشمزه با رویه کاراملی بود.
مثال:
The dessert was a delicious crème brûlée with a caramelized top.
معنی(example):
او یک کرم بروله عالی برای مهمانی شام درست کرد.
مثال:
She made a perfect crème brûlée for the dinner party.
معنی فارسی کلمه brûlée
:
کرم بروله، دسر فرانسوی با لایه‌ای از شکر کاراملی شده در بالای آن.
