معنی فارسی brûléed
B2کاراملی شده، به فرآیند حرارت دادن شکر تا ذوب و کاراملی شدن اشاره دارد.
Describes something that has been caramelized or scorched, typically in cooking.
- verb
verb
معنی(verb):
To create a sugary crust (on food), using a chef's torch.
example
معنی(example):
سرآشپز یک میوه کاراملی شده به عنوان ویژه ارائه داد.
مثال:
The chef served a brûléed fruit as a special treat.
معنی(example):
دسرهای کاراملی شده معمولاً در رستورانهای لوکس یافت میشوند.
مثال:
Brûléed desserts are often found in high-end restaurants.
معنی فارسی کلمه brûléed
:
کاراملی شده، به فرآیند حرارت دادن شکر تا ذوب و کاراملی شدن اشاره دارد.