معنی فارسی brachiotomy

B1

براکیوتومی به عمل جراحی‌ای اطلاق می‌شود که طی آن برش‌هایی در ناحیه بازو ایجاد می‌شود تا به بافت‌های زیرین دسترسی پیدا شود.

A surgical procedure involving incisions in the arm to access underlying tissues.

example
معنی(example):

پزشک یک براکیوتومی انجام داد تا به بافت‌های زیرین دسترسی داشته باشد.

مثال:

The doctor performed a brachiotomy to access the underlying tissues.

معنی(example):

پس از براکیوتومی، روند بهبودی آغاز شد.

مثال:

After the brachiotomy, the recovery process began.

معنی فارسی کلمه brachiotomy

: معنی brachiotomy به فارسی

براکیوتومی به عمل جراحی‌ای اطلاق می‌شود که طی آن برش‌هایی در ناحیه بازو ایجاد می‌شود تا به بافت‌های زیرین دسترسی پیدا شود.