معنی فارسی brachyglossal
B1به شرایطی گفته میشود که به زبان کوتاه و پهن اشاره دارد.
Referring to a condition where the tongue is shorter and broader than normal.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وضعیت براکی گلسال میتواند بر وضوح گفتار تأثیر بگذارد.
مثال:
A brachyglossal condition can affect speech clarity.
معنی(example):
کودکانی که ویژگیهای براکی گلسال دارند ممکن است به درمان گفتار نیاز داشته باشند.
مثال:
Children with brachyglossal characteristics may require speech therapy.
معنی فارسی کلمه brachyglossal
:
به شرایطی گفته میشود که به زبان کوتاه و پهن اشاره دارد.