معنی فارسی bradmaker
B2برادساز، دستگاهی که برای تولید بستهای فلزی به کار میره.
A machine that produces metal fasteners.
- NOUN
example
معنی(example):
برادساز هزاران بست فلزی تولید کرد.
مثال:
The bradmaker produced thousands of metal fasteners.
معنی(example):
من یک برادساز جدید برای کارگاه خود خریدم.
مثال:
I bought a new bradmaker for my workshop.
معنی فارسی کلمه bradmaker
:
برادساز، دستگاهی که برای تولید بستهای فلزی به کار میره.