معنی فارسی bragging right
B1حق خودستایی، دستاویزی برای ابراز خودیاگانی و برتری بر دیگران در یک وضعیت خاص.
A claim to superiority based on personal achievement.
- NOUN
example
معنی(example):
برنده شدن در مسابقه به او حق خودستایی داد.
مثال:
Winning the competition gave her bragging rights.
معنی(example):
او احساس کرد که بعد از ترفیعش حق خودستایی دارد.
مثال:
He felt he had bragging rights after his promotion.
معنی فارسی کلمه bragging right
:
حق خودستایی، دستاویزی برای ابراز خودیاگانی و برتری بر دیگران در یک وضعیت خاص.