معنی فارسی brailing
B1فرایند یا عمل تنظیم و کنترل بادبانها در قایقهای بادبانی.
The act of adjusting or controlling sails on a boat or ship.
- verb
verb
معنی(verb):
To reef, shorten or strike sail using brails.
example
معنی(example):
بریل کردن یک مهارت مهم برای بادبانی است.
مثال:
Brailing is an important skill for sailing.
معنی(example):
او تمرین بریل کردن بادبانها را برای بهبود تکنیک خود انجام داد.
مثال:
He practiced brailing the sails to improve his technique.
معنی فارسی کلمه brailing
:
فرایند یا عمل تنظیم و کنترل بادبانها در قایقهای بادبانی.