معنی فارسی brainily

B1

به طور هوشمندانه و با درک عمیق، به ویژه در مورد موضوعات چالش‌برانگیز.

In a manner that shows intelligence or deep understanding.

example
معنی(example):

او سوال را به صورت هوشمندانه پاسخ داد.

مثال:

He answered the question brainily.

معنی(example):

او مفهوم را به طور هوشمندانه به هم‌کلاسی‌هایش توضیح داد.

مثال:

She explained the concept brainily to her classmates.

معنی فارسی کلمه brainily

: معنی brainily به فارسی

به طور هوشمندانه و با درک عمیق، به ویژه در مورد موضوعات چالش‌برانگیز.