معنی فارسی braised
B1 /bɹeɪzd/بخارپز، به شیوه‌ای از پخت‌وپز اطلاق می‌شود که در آن ماده غذایی به آرامی در مایع پخته می‌شود.
Cooked slowly in a liquid, typically after being browned in fat.
- verb
verb
معنی(verb):
To cook in a small amount of liquid, in a covered pan, somewhere between steaming and boiling.
معنی(verb):
To join two metal pieces, without melting them, using heat and diffusion of a jointing alloy of capillary thickness.
معنی(verb):
To burn or temper in fire.
example
معنی(example):
سرآشپز گوشت را برای چند ساعت بخارپز کرد تا نرم شود.
مثال:
The chef braised the meat for several hours to make it tender.
معنی(example):
ما سبزیجات بخارپز شده را به عنوان یک نوع غذای جانبی در شام داشتیم.
مثال:
We had braised vegetables as a side dish with dinner.
معنی فارسی کلمه braised
:
بخارپز، به شیوه‌ای از پخت‌وپز اطلاق می‌شود که در آن ماده غذایی به آرامی در مایع پخته می‌شود.
