معنی فارسی brangle
B1برنگل، به معنی دعوا کردن یا دچار اختلاف نظر شدن بر سر یک مسئله جزئی.
To quarrel or argue about trivial matters.
- VERB
example
معنی(example):
کودکان شروع به برنگل بر سر آخرین تکه کیک کردند.
مثال:
The children began to brangle over the last piece of cake.
معنی(example):
آنها اغلب بر سر مسائل ناچیز برنگل میزنند.
مثال:
They often brangle about trivial matters.
معنی فارسی کلمه brangle
:
برنگل، به معنی دعوا کردن یا دچار اختلاف نظر شدن بر سر یک مسئله جزئی.