معنی فارسی brangling

B1

عمل رام کردن یا آموزش حیوانات وحشی به خصوص در مورد اسب‌ها است.

The act of taming or training wild animals, especially horses.

example
معنی(example):

رام کردن اسب‌ها نیاز به صبر و مهارت دارد.

مثال:

Brangling horses requires patience and skill.

معنی(example):

او به رام کردن مستانگ‌های جوان مشغول است.

مثال:

He is dedicated to the brangling of young mustangs.

معنی فارسی کلمه brangling

: معنی brangling به فارسی

عمل رام کردن یا آموزش حیوانات وحشی به خصوص در مورد اسب‌ها است.