معنی فارسی brashes

B1

رفتار تند و بی‌توجه، به ویژه در حالت تنش یا خشم.

A harsh or rude manner of speaking or acting, typically characterized by a lack of sensitivity.

example
معنی(example):

موهای زبر کودک باعث شد که او نتواند دوستانی پیدا کند.

مثال:

The child's brashes made it difficult for him to make friends.

معنی(example):

زبان تند او نشان داد که از بیان نظرش هراسی ندارد.

مثال:

His brashes showed that he was not afraid to speak his mind.

معنی فارسی کلمه brashes

: معنی brashes به فارسی

رفتار تند و بی‌توجه، به ویژه در حالت تنش یا خشم.