معنی فارسی brashiest

B1

بهترین حالت از خشم، پرجرأت و بی‌پروا بودن.

The most brash, characterized by extreme boldness or audacity.

example
معنی(example):

در میان نامزدها، او پرجرأت‌ترین شناخته می‌شد.

مثال:

Among the candidates, he was deemed the brashiest.

معنی(example):

او همیشه جسورانه‌ترین لباس‌ها را برای مهمانی‌ها انتخاب می‌کرد.

مثال:

She often chose the brashiest outfits for parties.

معنی فارسی کلمه brashiest

: معنی brashiest به فارسی

بهترین حالت از خشم، پرجرأت و بی‌پروا بودن.