معنی فارسی bratling

B1

لقب یا اصطلاحی برای بچه‌های کوچک و شلوغ که معمولاً آن‌ها را پرشور و بازیگوش توصیف می‌کند.

A term used for small, lively children, often describing them as playful and energetic.

example
معنی(example):

براتلینگ در پارک دور می‌دوید و پر از انرژی بود.

مثال:

The bratling ran around the park, full of energy.

معنی(example):

براتلینگ کوچکم همیشه می‌خواهد در بیرون بازی کند.

مثال:

My little bratling always wants to play outside.

معنی فارسی کلمه bratling

: معنی bratling به فارسی

لقب یا اصطلاحی برای بچه‌های کوچک و شلوغ که معمولاً آن‌ها را پرشور و بازیگوش توصیف می‌کند.