معنی فارسی brawnily

B1

به صورت قوی و با قدرت بدنی زیاد.

In a strong or muscular manner.

example
معنی(example):

او با قدرت جعبه سنگین را بلند کرد.

مثال:

He brawnily lifted the heavy box.

معنی(example):

شناگران با قدرت با رقابت سخت روبرو شدند.

مثال:

The swimmers brawnily faced the tough competition.

معنی فارسی کلمه brawnily

: معنی brawnily به فارسی

به صورت قوی و با قدرت بدنی زیاد.