معنی فارسی brazenness
B2بیشرمی، شجاعت یا جسارت در انجام کارها بهطوریکه ممکن است دیگران را شوکه کند یا ناراحت کند.
A quality of being bold and shameless, often in a way that is socially unacceptable.
- NOUN
example
معنی(example):
جرأت او همه را در مهمانی شوکه کرد.
مثال:
Her brazenness shocked everyone at the party.
معنی(example):
او با چنین بیشرمی عمل کرد که هیچکس نمیتوانست آن را باور کند.
مثال:
He acted with such brazenness that no one could believe it.
معنی فارسی کلمه brazenness
:
بیشرمی، شجاعت یا جسارت در انجام کارها بهطوریکه ممکن است دیگران را شوکه کند یا ناراحت کند.