معنی فارسی braziery
B1کارگاه یا مکان جوشکاری که در آن کارهای مربوط به اتصال فلزات انجام میشود.
A workshop or place where brazing work is carried out.
- NOUN
example
معنی(example):
کارگاه جوشکاری پر از صدای ابزارها در حال کار بود.
مثال:
The braziery was filled with the sound of tools at work.
معنی(example):
او فن جوشکاری را از پدرش یاد گرفت.
مثال:
He learned the art of braziery from his father.
معنی فارسی کلمه braziery
:
کارگاه یا مکان جوشکاری که در آن کارهای مربوط به اتصال فلزات انجام میشود.