معنی فارسی breakableness
B1خاصیت شکسته شدن، اشاره به نوعی از اشیاء که به آسانی امکان شکستگی دارند.
The quality of being easily breakable.
- NOUN
example
معنی(example):
شکستنی بودن شیشه باعث شد به آرامی با آن رفتار کنیم.
مثال:
The breakableness of the glass made us handle it carefully.
معنی(example):
به دلیل شکستنی بودن این کالا، باید با احتیاط بستهبندی شود.
مثال:
Due to its breakableness, the item must be packaged with care.
معنی فارسی کلمه breakableness
:
خاصیت شکسته شدن، اشاره به نوعی از اشیاء که به آسانی امکان شکستگی دارند.