معنی فارسی breakweather
B1وضعیت جوی، شرایط جوی در یک زمان و مکان خاص.
The state of the weather, particularly affecting activities or events.
- OTHER
example
معنی(example):
باید وضعیت جوی را قبل از خروج بررسی کنیم.
مثال:
We need to check the breakweather before heading out.
معنی(example):
وضعیت جوی برای رویداد فضای باز ما عالی بود.
مثال:
The breakweather was perfect for our outdoor event.
معنی فارسی کلمه breakweather
:
وضعیت جوی، شرایط جوی در یک زمان و مکان خاص.
