معنی فارسی breastband
B1بند سینه، وسیلهای که برای حمایت از سینه در هنگام فعالیتهای ورزشی به کار میرود.
An item of clothing, typically worn for support during physical activities, especially by women.
- NOUN
example
معنی(example):
بند سینه اغلب در حین فعالیتهای ورزشی پوشیده میشود.
مثال:
A breastband is often worn during physical activities.
معنی(example):
او قبل از مسابقه بند سینه خود را تنظیم کرد.
مثال:
She adjusted her breastband before the race.
معنی فارسی کلمه breastband
:
بند سینه، وسیلهای که برای حمایت از سینه در هنگام فعالیتهای ورزشی به کار میرود.