معنی فارسی breastmark
B1علامت سینه، نشانی که بر روی سینه قرار دارد و ممکن است به دلایل فرهنگی یا هنری به کار رود.
A mark or design on the breast, often used in artistic or cultural contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
هنرمند یک علامت سینه منحصر به فرد روی بوم ایجاد کرد.
مثال:
The artist created a unique breastmark on the canvas.
معنی(example):
علامتهای سینه میتوانند نماد فرهنگهای مختلف باشند.
مثال:
Breastmarks can symbolize different cultures.
معنی فارسی کلمه breastmark
:
علامت سینه، نشانی که بر روی سینه قرار دارد و ممکن است به دلایل فرهنگی یا هنری به کار رود.