معنی فارسی brethel
B1محلی برای ارائه خدمات خاص، مانند نوشیدنی و غذا.
An establishment providing sexual services.
- NOUN
example
معنی(example):
این بارتند معروف به خدمات عالی بود.
مثال:
The brethel was known for its fine services.
معنی(example):
او مدتی در این بارتند کار کرد.
مثال:
She worked at the brethel for a while.
معنی فارسی کلمه brethel
:
محلی برای ارائه خدمات خاص، مانند نوشیدنی و غذا.