معنی فارسی bretonian

B1

وابسته به بریتانی، به ویژه به فرهنگ و مردم آن.

Relating to Brittany or its people.

example
معنی(example):

فرهنگ برتونیایی سرشار از سنت‌ها است.

مثال:

The Bretonian culture is rich in traditions.

معنی(example):

او خود را به عنوان یک هنرمند برتونیایی معرفی می‌کند.

مثال:

He identifies as a Bretonian artist.

معنی فارسی کلمه bretonian

: معنی bretonian به فارسی

وابسته به بریتانی، به ویژه به فرهنگ و مردم آن.