معنی فارسی bridehood
B1عروسی، دورهای از زندگی یک زن که در آن بهعنوان عروس شناخته میشود و شامل مراسم عروسی و آمادهسازی برای آن است.
The state or time of being a bride.
- NOUN
example
معنی(example):
عروسی یک زمان خاص در زندگی یک زن است.
مثال:
Bridehood is a special time in a woman's life.
معنی(example):
او با اشتیاق به عروسی خود نگاه میکرد.
مثال:
She looked forward to her bridehood with excitement.
معنی فارسی کلمه bridehood
:
عروسی، دورهای از زندگی یک زن که در آن بهعنوان عروس شناخته میشود و شامل مراسم عروسی و آمادهسازی برای آن است.