معنی فارسی bridemaid
A2زن یا دختری که به عنوان کمک و همراه عروس در یک مراسم ازدواج عمل میکند.
A woman who assists the bride on her wedding day, typically a close friend or relative.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان ساقدوش عروس برای عروسی بهترین دوستش انتخاب شد.
مثال:
She was chosen as the bridemaid for her best friend's wedding.
معنی(example):
ساقدوش عروس لباسی زیبا پوشیده بود که با تم هماهنگ بود.
مثال:
The bridemaid wore a beautiful dress that matched the theme.
معنی فارسی کلمه bridemaid
:
زن یا دختری که به عنوان کمک و همراه عروس در یک مراسم ازدواج عمل میکند.