معنی فارسی bridgeboard

B1

تخته پل، صفحه یا تخته‌ای که برای اتصال دو طرف یک پل استفاده می‌شود.

A board or panel used to connect two sides of a bridge or platform.

example
معنی(example):

تخته پل برای اتصال دو سمت استفاده می‌شد.

مثال:

The bridgeboard was used to connect the two sides.

معنی(example):

او با احتیاط روی تخته پل قدم گذاشت.

مثال:

He stepped onto the bridgeboard carefully.

معنی فارسی کلمه bridgeboard

: معنی bridgeboard به فارسی

تخته پل، صفحه یا تخته‌ای که برای اتصال دو طرف یک پل استفاده می‌شود.