معنی فارسی bridgeless

B1

بدون پل، اشاره به نبود ارتباط یا راه‌حلی برای دسترسی به چیزی.

Lacking connections or means to cross between areas or ideas.

example
معنی(example):

این منطقه بدون هیچ ارتباطی به شهر احساس بدون پل داشت.

مثال:

The area felt bridgeless without any connections to the city.

معنی(example):

افکار او بدون پل بودند و ارتباطی بین ایده‌ها نداشتند.

مثال:

His thoughts were bridgeless, lacking links between ideas.

معنی فارسی کلمه bridgeless

: معنی bridgeless به فارسی

بدون پل، اشاره به نبود ارتباط یا راه‌حلی برای دسترسی به چیزی.