معنی فارسی bring someone or something into line
B2تنظیم یا هماهنگ کردن کسی یا چیزی تا مطابق با استانداردی باشد.
To make someone or something conform to a standard or rule.
- VERB
example
معنی(example):
مدیر نیاز داشت تیم را برای موفقیت پروژه به صف کند.
مثال:
The manager needed to bring the team into line for the project to succeed.
معنی(example):
ما باید هزینههایمان را با بودجهمان هماهنگ کنیم.
مثال:
We must bring our expenses into line with our budget.
معنی فارسی کلمه bring someone or something into line
:
تنظیم یا هماهنگ کردن کسی یا چیزی تا مطابق با استانداردی باشد.