معنی فارسی bringsel
B1یک اصطلاح که به معنی عنصر شگفتانگیز یا جذاب هر داستان یا روایت اشاره دارد.
A term referring to the most compelling or intriguing part of a story.
- NOUN
example
معنی(example):
بخش شگفتانگیز داستان او همه را خوشحال کرد.
مثال:
The bringsel of his story made everyone proud.
معنی(example):
او در حالی که صحبت میکرد، شگفتی را محکم نگه داشت.
مثال:
She held the bringsel tightly as she spoke.
معنی فارسی کلمه bringsel
:
یک اصطلاح که به معنی عنصر شگفتانگیز یا جذاب هر داستان یا روایت اشاره دارد.