معنی فارسی bristlier

B1

خاردارتر، صفتی که برای توصیف چیزی که دارای خارداری بیشتر است، استفاده می‌شود.

More bristly; an adjective describing something that has more bristles.

example
معنی(example):

این پارچه احساس خاردارتری نسبت به پارچه قبلی دارد.

مثال:

This fabric feels bristlier than the last one.

معنی(example):

موهای او بعد از روز بادی خاردارتر به نظر می‌رسید.

مثال:

Her hair looked bristlier after the windy day.

معنی فارسی کلمه bristlier

: معنی bristlier به فارسی

خاردارتر، صفتی که برای توصیف چیزی که دارای خارداری بیشتر است، استفاده می‌شود.