معنی فارسی bronzy

B1

برنزی، به رنگ یا درخشش شبیه به برنز اشاره دارد.

Having a bronze-like color or sheen.

example
معنی(example):

رنگ برنزی غروب آفتاب خیره‌کننده بود.

مثال:

The bronzy hue of the sunset was breathtaking.

معنی(example):

موهای برنزی او در آفتاب تابستانی می‌درخشید.

مثال:

Her bronzy hair glimmered in the summer sun.

معنی فارسی کلمه bronzy

: معنی bronzy به فارسی

برنزی، به رنگ یا درخشش شبیه به برنز اشاره دارد.