معنی فارسی broomy

B1

مربوط به جاروی با فرش یا محیط‌های کثیف.

Characterized by or resembling a broom; often refers to messy spaces.

example
معنی(example):

اتاق جاروئی پر از گرد و غبار و تکه‌های کثیفی بود.

مثال:

The broomy room was filled with dust and bits of dirt.

معنی(example):

کتانی که او به تن داشت همیشه موهای شل زیادی را جذب می‌کرد.

مثال:

Her broomy coat always attracted a lot of loose hairs.

معنی فارسی کلمه broomy

: معنی broomy به فارسی

مربوط به جاروی با فرش یا محیط‌های کثیف.