معنی فارسی broose
B1به معنای تصفیه یا نرم کردن موهای حیوانات بخصوص اسب.
To groom or smooth the hair of animals, especially horses.
- VERB
example
معنی(example):
او قبل از سوار شدن باید اسب را برووس کند.
مثال:
He needed to broose the horse before riding.
معنی(example):
اسب را به آرامی برووس کن تا آن را نترسانی.
مثال:
Broose the horse gently to avoid startling it.
معنی فارسی کلمه broose
:
به معنای تصفیه یا نرم کردن موهای حیوانات بخصوص اسب.