معنی فارسی broos
B1نوعی گیاه یا علف، معمولاً در مناطق خاصی رشد میکند.
A type of plant or bush that typically grows in specific areas.
- NOUN
example
معنی(example):
در باغ بسیاری از برووسها وجود دارد.
مثال:
There are many broos in the garden.
معنی(example):
کودکان تمام بعدازظهر در اطراف برووسها بازی کردند.
مثال:
The children played around the broos all afternoon.
معنی فارسی کلمه broos
:
نوعی گیاه یا علف، معمولاً در مناطق خاصی رشد میکند.