معنی فارسی brownite
B1عضو گروه براونی که به فعالیتهای اجتماعی و آموزشی میپردازد.
A member of a brownie group, typically involved in community service and learning.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک براونیت، او عاشق ماجراجوییهای بیرون است.
مثال:
As a brownite, she loves outdoor adventures.
معنی(example):
براونیتها به خاطر خدمات اجتماعیشان شناخته شدهاند.
مثال:
The brownites are known for their community service.
معنی فارسی کلمه brownite
:
عضو گروه براونی که به فعالیتهای اجتماعی و آموزشی میپردازد.