معنی فارسی brownites
B1افرادی که به گروه براونیتها تعلق دارند و در آن فعالیت میکنند.
Members of a group associated with brownies, often involved in activities.
- NOUN
example
معنی(example):
براونیتها هر هفته برای بحث درباره پروژههایشان ملاقات میکنند.
مثال:
The brownites meet every week to discuss their projects.
معنی(example):
عضویت در براونیتها تجربهای عالی برای کودکان است.
مثال:
Being a member of the brownites is a great experience for kids.
معنی فارسی کلمه brownites
:
افرادی که به گروه براونیتها تعلق دارند و در آن فعالیت میکنند.