معنی فارسی brumal
B2برومال، مربوط به زمستان یا سردی، به خصوص در توصیف فصلها.
Of or pertaining to winter; wintry.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منظر برومال با برف پوشیده شده بود.
مثال:
The brumal landscape was covered in snow.
معنی(example):
شبهای برومال میتوانند در زمستان بسیار سرد باشند.
مثال:
Brumal nights can be very cold in winter.
معنی فارسی کلمه brumal
:
برومال، مربوط به زمستان یا سردی، به خصوص در توصیف فصلها.